شبي كه ازهزار ماه برتر است، آنچنانكه بيست و چند سال بعثت محمد، از بيست و چند قرن تاريخ ما برتر بود. سالهايي كه آن «روح» برملتي و نسلى فرود ميآيد از هزار سال تاريخ وى برتر است. و اكنون، براندام اين اسلام اسلكت شده، برگور اين نسل مدفون و برقبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سياهي و ظلمت و وحشت شب هست، اما شب قدر؟
شبى كه باران فرو مىبارد، هر قطرهاش فرشتهاي است كه بر اين كوير خشك و تافته، در كام دانهاى، بوته خشكي و درخت سوختهاى و جان عطشناك مزرعهاى فرو مىافتد و رويش و خرمي و باغ و گل سرخ را نويد مىدهد. چه جهل زشتي است در اين شب قدر بودن و در زير اين باران ماندن و قطرهاى از آن برپوست تن و پيشاني و لب وچشم خويش حس نكردن، خشك و غبار آلود زيستن و مردن! هركسى يك تاريخ است. عمر، تاريخ هر انساني است و در اين تاريخ كوتاه فردى، كه ماهها همه تكرارى و سردوبى معنى مىگذرد، گاه شب قدرى هست و درآن از همه ا فقهاي وجودي آدمي فرشته ميبارد و آن روح، روح القدس، جبرئيل پيامآور خدايي برتو نازل ميشود و آنگاه بعثتى، رسالتى، و براى ابلاغ، از انزواى زندگى و اعتكاف تفكر و عبادت وخلوت فراغت و بلندى كوه فرديت خويش به سراغ خلق فرودآمدني و آنگاه، در گيرى و پيكار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ايثار خويش به پيام!
كه پس از خاتميت، پيامبري نيست، اما «هرآگاهي وارث پيامبران است»! آن «روح» اكنون فرود آمده است، در« شب قدر» به سر ميبريم. سالها، سالهاي شب قدر است، در اين شبي كه جهان ما را در كام خود فرو برده است و آسمان ما را سياه كرده است، باران غيبي باريدن گرفته است، گوش بدهيد، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را ميشنويد، حتي صداي روييدن گياهان را درشب اين كوير مىتوان شنيد.
سلام بر اين شب، شب قدر، شبي كه از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام،سلام،... تا آن لحظه كه خورشيد قلب اين سنگستان را بناگاه بشكافد، گل سرخ فلق برلبهاى فسرده اين افق بشكفد و نهر آفتاب بر زمين تيره ما ... و بر ضمير تباه ما نيز جارى گردد. تا صبح بر اين شب سلام!
موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)